معبر سایبری بیت الشهدا

🌼 دعای سلامتی امام عصر(عج) 🌼 بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً برحمتک یا ارحم الراحمین
ابزار وبلاگساخت و دریافت کد متن متحرک برای وبلاگ و سایت

۲۰ مطلب با موضوع «شهدای انقلاب» ثبت شده است

خجالت نکش، داد بزن

می گفت: «بچه مسلمان باید محکم باشد.» ایشان دستور داده بودند که وقت ظهر هر کجا بودند باید اذان بگویند. یک روز رو به من کرد و گفت: «شما اذان می گویید؟» گفتم: «نه آقا. خجالت می کشم.» ایشان گفت: «یک سؤال از تو دارم؛ شما چه می فروشید؟» گفتم: «خیار، بادمجان، کدو و... .» آقا پرسید: «آیا داد هم می زنی؟» گفتم: «بله آقا». گفت: «می شود یکی از آن فریادها را هم اینجا بزنی؟» گفتم: «نه آقا. خجالت می  کشم؛ آخر آقا من که جنس ندارم.» حالا اگر سر کار بودم و مثلاً خیار داشتم می گفتم خیار یه قرون؛ امّا اینجا که چیزی ندارم. گفت: «آهان بگو من دین ندارم! یک جوان با این هیبت و توانایی و قدرت، خجالت می کشد فریاد بزند الله اکبر، أشهد أن لا إله الا الله، من شهادت می دهم که خدا از همه بالاتر است! خجالت می کشی این ها را بگویی؟! آن وقت خجالت نمی کشی با این همه عظمت، داد می زنی: خیار یه قرون؟!

شهید حجت الاسلام سید مجتبی نواب صفوی


افلاکیان زمین، ص14؛ به نقل از مرحوم حاج ابوالقاسم دولابی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۸ ، ۰۰:۵۶

موضوع خاطره :

امر به معروف و نهی از منکر


«أما فیکم رجلٌ رشید؛ آیا در میان شما جوانمردی یافت می شود؟  این فریاد آیت الله بافقی است در اجتماع عظیمی از مردم که در مخالفت با سیاست رضاخانی- که امر به معروف و نهی از منکر را ممنوع کرده بود- برپا شده بود. خانواده سلطنتی در ایام تحویل سال نو شمسی 1306 به قم آمده و با  قصد و نیّت قبلی در غرفه بالای ایوان آیینه حرم مطهر حضرت معصومه÷، بدون حجاب به تماشای مردم مشغول شدند تا دژ مستحکم اسلام و ولایت را بشکنند. شیخ، با جرأت و قدرت بر خاندان سلطنت فریاد زد که: «شما چه کسانی هستید؟! آیا مسلمان نیستید؟! در این مکان شریف چه می کنید؟! اگر مسلمان هستید پس چگونه درحضور چند هزار نفری مردم با سر و روی برهنه نشسته اید؟!» خانواده سلطنتی سریعاً شاه ملعون را با تلگراف مطلع کردند و او نیز بلافاصله، مجهّز به قم آمد و شیخ بزرگوار را احضار و با سلاحی که در دست داشت به سر و صورت شریف ایشان زده و او را به شدت مجروح کرد، در حالی که تنها ذکری که جناب شیخ برلب داشت«یا صاحب الزّمان»بود.

درآخر،آن بزرگواربه زندان تهران فرستاده شد.


روح مهربان1، محمد یوسفی، نشر خورشید هدایت، 1389، ص61-59؛ به نقل از  آیت الله شریف رازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۸ ، ۰۷:۴۱

شهیده طیبه سادات زمانی موسوی گودینی در هجدهم آبان ماه ۱۳۳۴ در روستای گودین کنگاور در استان کرمانشاه به دنیا آمد. پدرش آقا سید حسین روحانی بود و مادرش فاطمه خانم نام داشت، طیبه سادات که شش ساله شد والدینش تصمیم گرفتند او را به مکتب بفرستند به همین خاطر هم در زمانی کوتاه تمام قران را فرا گرفت و طیبه شد عامل به کلام وحی . بعد از مکتب به دبیرستان پروین اعتصامی رفت و در رشته علوم طبیعی شروع به درس خواندن کرد.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۸ ، ۰۰:۱۱

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۳۲